نام گذاری، از آن دسته کارهای سهل و ممتنع است. از بیرون گود، هزار قاعده و قانون برای آن متصوریم و با هر اسمی روبرو می شویم، شروع می کنیم به ایراد گرفتن؛ به نظرمان هم بدیهی است که اسم مقابلمان اصلا اسم خوبی نیست. اما خدا نکند پایمان در کسب و کاری سر بخورد و بیفتیم توی گود نام گذاری. شروع می کنیم به فکر کردن و نوشتن. اسم می نویسیم و خط می زنیم. نظر می خواهیم و مرور می کنیم. سراغ قوانین می رویم و قانون شکنی می کنیم؛ اما در نهایت ما می مانیم و یک مشت کاغذ خط خطی و کلماتی عقیم.
حالا با این همه تلاش یک درس بزرگ می گیریم: آن قدرها هم نباید سخت گرفت! بالاخره به یک نام رضایت می دهیم و کار را شروع می کنیم؛ اما قواعد کسب و کار، هم درس ما نبوده و اتفاقا خیلی هم سخت می گیرد؛ سخت تر از آن چه فکرش را می کرده ایم.
نابودی یک کسب و کار بر اثر انتخاب نام نامناسب، اتفاقی واقعی و البته دردناک است. چرا که گویی قانون نانوشته ارتباط اجازه نمی دهد حتی کسب و کار شما پا عرصه رقابت بگذارد یا خودی نشان بدهد. یک نام بد، از آغاز نابود می شود؛ به خصوص اگر محصول در بازار رقابتی وارد شود و هیچ مزیت رقابتی قدرتمندی بر دیگران نداشته باشد.
ارائه خدمات مالی در بستر ارتباطات همراه، یکی از این موضوعات سخت است. چرا که حوزه ای نسبتا نو در بازار ایران است و خیلی ها هنوز به این روش علاقه ای نشان نمی دهند. در عین حال به لحاظ ماهیت کسب و کار و محدودیت های قانونی، با مقدار بسیار کمی از تفاوت، برای همه عرضه کنندگان یکسان است.
چشم های بینا، یا دهان های خاموش؛ مسئله این است