باز کن ...
پنجره ی عشق و امید را...
توکل کن ...
به خدایی که همیشه هست...
ببخش ...
کسانی که تو را رنجیده خاطر کرده اند...
بخند ...
به همه زیبایی ها و زشتی های دنیا...
و ببین ...
آرامشی را که از آن تو می شود...
باز کن ...
پنجره ی عشق و امید را...
توکل کن ...
به خدایی که همیشه هست...
ببخش ...
کسانی که تو را رنجیده خاطر کرده اند...
بخند ...
به همه زیبایی ها و زشتی های دنیا...
و ببین ...
آرامشی را که از آن تو می شود...
در جوامع امروزی به موازات پیشرفتها، معضلات و مشکلات نیز دامنگیر بشر شده است. مشکلاتی که اغلب از اعمال خود ما نشأت میگیرند. رسانهها نقش مهمی در بازتاب این مسائل دارند.اینک همراه شما این مطلب را پی میگیریم.
بشر امروز با معضلات مختلفی دست به گریبان است. در واقع از زمانی که جوامع بشری گسترش یافته و مردم از نژادهای مختلف و در کنار هم، عصری جدید را آغاز کردند، مشکلاتی نظیر ناسازگاریهای فرهنگی و اجتماعی، جنگ، خشونت چه در فاز خانگی چه در نوع خیابانی آن، نادیده گرفتن حقوق زنان، کودک آزاری، فقر و نابودی محیط زیست و هزاران مشکل ریز و درشت دیگر شروع به خودنمایی کرد. مشکلاتی که خود آغازگر مصائب و دشواریهای دیگری بودند.
توسعه دانش و مهارت در زمینه مورد علاقه و یا زمینه پایه بر اساس نیاز ها یکی از اصلی ترین گام ها برای شروع فرایند کارآفرینی است . در حقیقت بسیاری از فارغ التحصیلان مقازع مختلف تحصیلی به دلیل نداشتن دانش و مهارت در فعالیتهای مورد نظر توانایی راه اندازی کسب و کار و تولید ارزش جدید را ندارند و اغلب در پست های نامرتبط با تحصیلات و یا علایق خود و تنها در راستای کسب درآمد حداقلی فعالیت میکنند . PDP به افراد کمک میکنند تا بر اساس خروجی های مدل تحلیلSWOT شخصی بتوانند نیاز های خود را در حوزه دانش و مهارت شناسایی کرده و روی آنها برنامه ریزی مناسب کنند . علاوه بر این میتوان از این ابزار به منظور دستیابی به موفقیت ها و تحلیل نیازها برای دستیابی به آنها استفاده نمود.
PDP به افراد کمک می کند که نه تنها درباره ی خود آموزش، که از قبل اتفاق افتاده، بلکه درباره ی برنامه ریزی برای آینده هم فکر کنند.PDP روشی عالی است برای استفاده ی پایه ای از تمامی فرصت هایی که دوران آموزش پیش روی دانش اموختگان قرار میدهد.اما این بستگی به شما دارد که چه چیز را میخواهید از روش PDP به دست بیاورید و چطور باید برای به دست آوردن ان برنامه ریزی کنید.
پدری همراه پسرش در جنگلی می رفتند. ناگهان پسرک زمین خورد و درد شدیدی احساس کرد.او فریاد کشید آه... در همین حال صدایی از کوه شنید که گفت: آه... پسرک با کنجکاوی فریاد زد «تو کی هستی؟» اما جوابی جز این نشنید «تو کی هستی؟» این موضوع او را عصبانی کرد.
پس داد زد «تو ترسویی!» و صدا جواب داد «تو ترسویی!» به پدرش نگاه کرد و پرسید:«پدر چه اتفاقی دارد می افتد؟» پدر فریاد زد «من تو را تحسین می کنم» صدا پاسخ داد «من تو را تحسین می کنم» پدر دوباره فریاد کشید «تو شگفت انگیزی» و آن آوا پاسخ داد «تو شگفت انگیزی». پسرک متعجب بود ولی هنوز نفهمیده بود چه خبر است.
پروانه ها در پیله دنیا را نمی فهمند
تقویم ها روز مبادا را نمی فهمند
دریا برای مردم صحرانشین دریاست
ساحل نشینان قدر دریا را نمی فهمند . . .